من حسن جاوید هستم در روستای قزقپان در شهر تکاب استان آذربایجان غربی به دنیا آمدم. در سال های اول زندگی به دلیل اوضاع بد مالی همیشه در سختی زندگی کرده ام. ما که بچه بودیم پدر به سختی کار می کرد تا خرج زندگی را تامین کند. وقتی که به سن هفت ساگی رسیدم در روستای ما مدرسه برای درس خواندن نبود. به این دلیل ما در خانه خرابه هایی که همسایه ها استفاده نمی کردند درس می خواندیم. دو سال اول ابتدایی را در روستا و در داخل همین خانه ها درس خواندم. بعد از دو سال مدرسه ابتدایی آماده شد و ما در آن ادامه تحصیل دادیم. این تا زمانی خوب بود که ما ابتدایی بودیم وقتی برای راهنمایی قبول شدیم باید برای ادامه تحصیل به روستای همسایه می رفتیم که آن هم هشت کیلومتر با ما فاصله داشت. آن وقت ها جاده ما خاکی بود و روزی دو یا سه بار ماشین از آن رد می شد تا به روستا برود. این روز ها روز های سخت تحصیل ما بود که تصمیم گرفتیم که درس را رها کنیم و در کار های کشاورزی به پدر کمک کنیم. 

از کار سخت کشاورزی برایت بگویم آنهایی که در روستا نبوده اند و در این مکان های بهشتی زندگی نکرده اند همیشه حسرت زندگی کردن در روستا را دارند. اما ما بچه های روستا آن روز ها آرزو داشتیم که در شهر زندگی می کردیم و همانند هم سن و سال های خود درس می خواندیم و برای بازی به پارک های شهر می رفتیم. اما این فقط یک رویا بود کار کشاورزی جزو سخت ترین کارهایی است که در روستا ها انجام می شود. چگونه بگویم کار در روستا به هیچ عنوان تمامی ندارد و برای همه روز ها کار هست اما این کار هیچ سودی برای روستایان عزیز ندارد. کارها پشت سر هم آماده انجام دادن بودند و ما باید از اول بهار شروع به کار کردن در مزرعه و باغ می کردیم. می توانم بگویم هیچ سودی برای ما نداشت بلکه فقط دلخوش بودیم که باغ و مزرعه داریم همانند روستایان عزیزی که الان دارن زندگی می کنند. بعد از مدت ها کار کشاورزی و حساب و کتاب دقیق یک سال فهمیدم که ما فقط خود را اذیت کرده ایم و هیچ سودی برای ما نداشت و این شد که تصمیم گرفتم برای کار کردن به شهر تهران بیایم.

 

از تهران و کارکردن در آن برایت بگویم

در سال 1379 که از مدرسه خداحافظی کردم برای کارگری چند تن از دوستان راهی شهر بزرگ تهران شدم. ما در سال های اول در شرکت های گونانگون مشغول فعالیت شدیم. اما آن وقت ها صادرات فرش که بیشتر بود ما در قالیشویی ها بیشتر کار کردیم و در آن حرفه قالیشویی و شستن فرش را یاد گرفتیم. در یکی از قالیشویی های بزرگ در تهران که خود تاجر و مرد ثروتمندی بود حدود چهار سال به عنوان کارگر کار کردم و چون در آن سال ها خیلی کم سن و سال بودم مرا برای کار های سبک در نمایشگاه فرش انتخاب کردند. این جایی بود که من نوع، جنس و الیاف فرش و حتی نوع بافت و شهر بافنده را آنجا یادگرفتم. بعداز چند وقت کار کردن در آن شرکت به خدمت مقدس سربازی رفتم تا وظیفه قانونی خود را نسبت به وطن انجام دهم. بعد از دو سال خدمت دوباره به تهران برگشتم و برای فعالیت و کار کردن در یکی از قالیشویی هایی که شستشوی فرش های خانه داری را انجام می داد به مدت یک سال فعالیت کردم. در آن زمان صاحب آن شرکت به دلیل اینکه من کل فرش های مردم را به خوبی می شناختم و در کار فرش خیلی آشنا بودم با من خیلی خوش رفتاری می کردند. من هم در این هنگام که برای این شرکت کار می کردم پول های کارکرد خود را جمع آوری کردم و بعد از یک سال کار کردن در این شرکت برای خود یک شرکت قالیشویی راه اندازی کردم و در تهران شروع به کار و تبلیغات برای قالیشویی خود انجام دادم.

می توانم بگویم که این روز ها که برای خود و در شرکت خودم کار می کردم بهترین روز های زندگی من تا آن زمان بوده است. چون ما همیشه در سختی و در مشقت زندگی کرده ایم. در اوایل سال های کاریم یعنی در سال 1387 من بسیار موفق شدم و توانستم شرکتم را رونق دهم و برای اینکه خدمات بیشتری در تهران انجام دهم به نیروی بیشتری نیاز داشتم. به همین دلیل من نیروی کار استخدام کردم و در سال های 1390 حدود سی کارگر و راننده داشتم که در شرکت کار می کردند. این باعث شد که من دوباره به فکر درس خواندن و ادامه تحصیل دادن بیفتم. من در سال های 1393 با اطمینان کامل رو به مدرسه کردم و در یکی از مدرسه های اسلام شهر به درس خواندن پرداختم. و در سال 1396به دانشگاه رفتم و در رشته مدیریت حرفه ای کسب و کار شرکت کردم. این روز ها خیلی خوشحال هستم که به چند تا از آرزو های کودکی ام رسیده ام و به خود می بالم که در حد خود موفق بوده ام و به خود قول داده ام تا روزی که می توانم نفس بکشم برای آرزو هایم می جنگم. به خیلی ها رسیدیم و به آنهایی هم که می خواهیم می رسیم.

طراحی سایت و سئو

خیلی وقت بود که من علاقه داشتم که در اینترنت بتوانم فعالیت کنم و خدمات و شرکت خود را تبلیغ کنم. این جزو خواسته های من بود نه آرزو هایم. این باعث شد که من در اینترنت در باره طراحی سایت و بهینه سازی سایت مطالعه کنم. این را هم بگویم چون ناگفته نماند بهتر است. یک پسر عمو دارم که خیلی به او افتخار می کنم و همیشه او را استاد خود صدا می زنم. او خیلی از راه ها را برای من آسان کرده بود چون می توانستم با خیال راحت هر سوالی که دارم از او بدون خجالت از او بپرسم. این دوست عزیز سه چهار ماه از من کوچک تر است و انسان موفق و استاد بزرگی است. این استاد من دکترای مدیریت کسب و کار و دکترای کارآفرینی دارد. دکتر علی جاوید یکی از انسان های موفق و با تجربه که در این راه به من کمک کرد. ایشان خیلی وقت ها برای طراحی سایت و محتوا نویسی به من کمک کرد و در این راه مرا تشویق می کرد.

من در این سال ها یک سایت برای شرکت خودم طراحی کردم و برای آن مقاله های گوناگون در باره فرش، مبل، رفوکاری و شستشو نوشتم اما این کافی نبود. به همین دلیل من با یک استاد حرفه ای در طراحی سایت و بهینه سازی سایت آشنا شدم و ایشان کامل در یک ماه به من آموزش دادند که بتوانم سایت خود را به صورت حرفه ای سئو کنم. من از تمام استادان و کسانی که در این راه ها و در طول این دوره به من کمک کردند سپاسگذارم.

من به لطف خدا و کمک دوستان به یک طراح سایت و یک متخصص سئو تبدیل شدم و سایت خود را به خوبی پشتی بانی کردم و همراه با تیم آموزش دیده در هشت شهر ایران فعالیت دارم و درآمد خوبی از آن روز کسب کرده ام. امیدوارم که بتوانم در این راه ها به کسانی که نیاز به آموزش و مشاوره دارند کمک کنم.